نفس های به شماره افتاده
عاقبت در یک شب از شب های خوب کودک من پا به دنیا می نهد آن زمان بر من خدای مهربان نام شور انگیز مادر می نهد بینمش روزی که طفلم همچو گل در میان بسترش خوابیده است بوی او چون عطر پیک یاس ها در مشام جان من پیچیده است پیکرش را می فشارم در برم گویمش چشمان خود را باز کن همچو عشق پاک من جاوید باش در کنارم زندگی آغاز کن عزیزکم صدای نفس های به شماره افتاده ام را می شنوی؟؟ این صدای نفس های زنی است که قرار است چیزی از وجودش دور شود و به زندگی اش،به دنیایش،به آخرتش،به عشقش،به سرنوشتش و.... گره بخورد ؛تا بشود مادر(انشاا...). فرشته بهشتی ام می شود برای ...
نویسنده :
baran
11:14